روایتی از تولد یک نوحه پرافتخار و محبوب
ایده نوحه معروف «ممد نبودی ببینی» از کجا آمد؟
هیچ سوم خردادی از راه نمیرسد که این نوحه به گوشمان نرسد و قند در دلمان آب نکند! اثری که شادی و یکدلی مردممان و غم جای خالی شهدا را با هم دارد.
این نوحه یک نوای خاطرهانگیزو بهجامانده از سالهای دفاع مردم ایران است ولی هویت این ملودی، قدیمیتر از این حرفها است. ریشه نوحه «ممدنبودی ببینی» به یك سبک عزاداری بوشهری برمیگردد؛ كه سالهای خیلی دور جهانبخش كردی زاده آن را در ایام محرم و صفر خواند. این مداح، بین مردم بوشهر به اسم بخشو معروف بود. صدایی که میشنوید؛ قسمتی از اجرای قدیمی بخشو است که ناصر تقوایی کارگردان سینما، سال 1349 آن را در مستند اربعین ثبت کرده است.
سال 61، 5 سال بعد از درگذشت این اعجوبه موسیقی مذهبی بوشهر؛ قطعه موندگاری در ستایش محمدعلی جهان آرا؛ و برای ادای دین به این فرمانده اسطوره ای سپاه خرمشهر؛ با الهام از این اجرای بخشو به نام «ممد نبودی» ساخته شد.
در روزهای سخت اشغال این شهر به دست متجاوزان بعثی؛ جهان آرا و 400نفر از همرزمانش با کمترین امکانات 42 روز در مقابل ارتش عراق مقاومت کردند اما شهر در نهایت دوام نیاورد و سقوط کرد. در همین روزهای تلخ محاصره شهر، این فرمانده 27ساله در سانحه هواپیمایی اهواز- تهران به شهادت رسید.
شعر این قطعه را جواد عزیزی از رزمندههای خرمشهری سروده است. عزیزی متولد خرمشهر بود و تا پایان عملیات بیتالمقدس هم در زادگاهش حضور داشت. از اولین اعضای سپاه خرمشهر و دوست و همشهری شهید محمد جهانآرا بود. او تعریف میکند که من جهانآرا را خیلی دوست داشتم ، و ایشان را از اوایل انقلاب میشناختم.
سوم خرداد سال 61 خرمشهر بالاخره از دست بعثیها آزاد شد ولی شهید محمد جهانآرا ۱۶ مهر سال ۱۳۶۰؛ یعنی ۹ ماه پیش از آزادسازی خرمشهر شهید شده بود.
آقای عزیزی درمورد ایده این شعر میگوید: « زمان آزادسازی خرمشهر حرفش بود جای شهید جهان آرا و خیلی از شهدا خالی است؛ مثلاً دوستم جمشید برون خیلی دوست داشت باشد و آزادسازی خرمشهر را ببیند و آرزو داشت برود بالای گلدسته مسجد جامع و همان جا اذان بگوید. قبل از سرودن این نوحه در واقع ذهنیتی از آنها داشتم بعد که گفتند بیا نوحه بگو، نوحه ممد نبودی را به یاد جای خالی همه شهدا گفتم. 3ماه بعد از آزادسازی خرمشهر، یکسال از شهادت جهانآرا میگذشت؛ جمع شدیم که برویم تهران و اولین سالگرد جهانآرا را برگزار کنیم.»
دوست مداحم جمشید برون در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسیده بود. پس اولین بار این نوحه را به حاج حسین فخری دادم که سر مزار جهانآرا خواند. بعدها، خردادماه سال ۶۳ یا ۶۴ در مهران بودم و داشتم لب شط ظرفهای شب قبل را میشستم که متوجه شدم یکی از رزمندهها که از بچههای دزفول بود، دارد این نوحه را زیر لب زمزمه میکند. به او گفتم «فلانی این نوحه را از کجا شنیدهای؟» گفت که « دیشب این نوحه سه مرتبه از تلویزیون پخش شد.» که کویتیپور آن را خوانده بود و اینطوری این کار شد ملکه ذهن مردم.
آقای عزیزی میگوید:« بعد از اینکه کویتیپور این نوحه را خواند، محمدرضا علیقلی آهنگساز مطرح به واسطه یکی از دوستان در صداوسیما با من تماس گرفت و گفت که «میخواهم این نوحه را به آهنگ تبدیل کنم» و از من خواست یکی دو بیت به آن اضافه کنم؛ آهنگهایی که امروز میخوانند با نوحه اصلی قدری متفاوت است، ولی کلیاتش همان است.»